پانزدهم بهمن ۱۳۲۷، فردی به نام نصرالله فخرآرایی در دانشگاه تهران از فاصله نزدیک، به محمدرضاشاه پهلوی شلیک کرد. شاه ایران از این سوءقصد نجات یافت، اما این واقعه او را متقاعد کرد که امنیت پادشاه نباید صرفا به گارد تشریفاتی و نیروهای وظیفه سپرده شود. بنابراین دستور تشکیل نیرویی مستقل از نخبگان برای حفاظت از پادشاه و خانواده سلطنتی، صادر شد. این تصمیم در واقع نقطه آغاز تشکیل گارد جاویدان شاهنشاهی بود؛ یگانی که اعضای آن با نظارت سرگرد حسین فردوست و معاونت سرگرد عباس قرهباغی، از میان زبدهترین نیروهای ارتش انتخاب شد و تا سالها نماد وفاداری و انضباط دربار بود.
حدود ۱۷ سال پس از سوءقصد به شاه ایران در دانشگاه تهران، محمدرضاشاه در بیستویکم فرودین سال ۱۳۴۴، بار دیگر هدف سوءقصد قرار گرفت و هنگامی که در حال ورود به کاخ مرمر بود، سرباز وظیفهای به نام رضا شمسآبادی که عضو گارد سلطنتی بود، به سمت پادشاه آتش گشود. شاه خود را با شتاب به داخل ساختمان رساند، اما دو محافظش، استوار محمدعلی بابایی و آیت لشکری، کشته شدند و عامل سوءقصد نیز با شلیک گروهبان ساری اصلانی، از پا درآمد.
این حادثه نشان داد که ساختار حفاظتی موجود همچنان آسیبپذیر است. پس از آن بود که با دستور شاه، نیروهای وظیفه از گارد جاویدان شاهنشاهی حذف شدند و سازمانی کاملا حرفهای، متشکل از افسران و درجهداران رسمی ارتش، جایگزین آنها شدند. به این ترتیب، ساختار امنیتی دربار بار دیگر بازتعریف شد و گارد سلطنتی با سازمانی نو و آموزشهای مدرن، بهطور رسمی «گارد مخصوص شاهنشاهی» نامیده شد؛ نهادی که تا انقلاب ۵۷ یکی از منظمترین و مقتدرترین یگانهای نظامی ایران بود.
زمینههای شکلگیری گارد جاویدان پهلوی
پیشینه شکلگیری گارد جاویدان و گارد شاهنشاهی در دوران محمدرضاشاه پهلوی را باید در سالهای قبل و زمانی که رضاشاه، قدرت را در اختیار گرفت جستوجو کرد. پس از اینکه در پاییز سال ۱۳۰۴، پادشاهی پهلوی در ایران آغاز شد، مسئله حفاظت از پادشاه و خانواده سلطنتی در کانون توجه قرار گرفت. در ابتدا، وظیفه نگهبانی از کاخهای سلطنتی در تهران و سعدآباد بر عهده یک گروهان پیاده از لشکر ۱ و ۲ پادگان مرکز بود که بهطور ماهانه ماموریت خود را جابهجا میکردند. فرماندهی این گروهانها ابتدا با سروان جعفر شفقت (که بعدها ارتشبد و وزیر جنگ شد) و سروان غلامعلی بایندر (که در جریان حمله ارتش شوروی به ایران کشته شد) بود.
با افزایش اهمیت وظایف حفاظتی، سرهنگدوم محوی (بعدها سپهبد) فرماندهی این یگان را بر عهده گرفت و آن را از سطح یک گروهان به گردان گارد ارتقا داد. این گردان در باغ شاه مستقر شد و خود شاه نظارت بر آن را بر عهده گرفت. اندکی بعد، گردان به هنگ گارد تبدیل و یک گروهان تانک نیز به آن افزوده شد. بدینترتیب، نخستین هسته گارد سلطنتی در ساختار ارتش نوین ایران شکل گرفت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در سالهای نخست پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی، وظیفه نگهبانی از کاخها همچنان بر عهده همین یگان بود، اما با افزایش تهدیدهای سیاسی و وقوع حادثه سوءقصد در دانشگاه تهران، ضعفهای ساختار حفاظتی آشکار شد. شاه به پیشنهاد سرگرد حسین فردوست، از افسران نزدیک به خود، دستور داد واحدی مستقل برای حفاظت از شخص شاه و کاخها تشکیل شود که این یگان با نام «گارد جاویدان» رسمیت یافت.
در دهه ۱۳۴۰، با رخ دادن حادثه کاخ مرمر، امنیت شاه بار دیگر در کانون توجه قرار گرفت و در پی آن تصمیم گرفته شد گارد سلطنتی از نو سازماندهی شود. به این ترتیب نیروهای وظیفه کنار گذاشته شدند و ساختاری تازه با نام «گارد شاهنشاهی» پدید آمد.
این گارد جدید مستقیم زیر نظر دربار قرار داشت و ماموریتش نهفقط حفاظت از شاه و کاخها، بلکه حفظ نظم در مراسم رسمی و تشریفاتی بود. در دل همین سازمان، یگان ویژه «گارد جاویدان» که پیشتر در پی سوءقصد سال ۱۳۲۷ تشکیل شده بود، نیز به فعالیتش ادامه داد د.
تا میانه دهه ۱۳۵۰، گارد جاویدان بهصورت نیرویی مستقل اما وابسته به دربار عمل میکرد و ماموریت آن حفاظت مستقیم از شخص شاه، شهبانو، ولیعهد و خانواده سلطنتی بود، اما با افزایش تهدیدهای امنیتی و به منظور هماهنگی بیشتر میان نیروهای حفاظتی، این یگان در ساختار رسمی گارد شاهنشاهی ادغام شد و از آن پس زیرنظر فرماندهی کل گارد فعالیت کرد. هرچند از نظر آموزش، وظیفه و سطح اعتماد شاه، همچنان جایگاه ویژه و ممتاز خود را حفظ کرد.
به این ترتیب، از دل تجربههای چند دهه و دو سوءقصد مهم، نهادی بیرون آمد که بعدها به یکی از منظمترین و مجهزترین یگانهای نظامی دوران پهلوی دوم شد. نهادی که اگرچه نام رسمی آن «گارد شاهنشاهی» بود، در ادبیات شفاهی ارتش و دربار، همه آن را با عنوان «گارد جاویدان» یا «گارد جاویدان شاهنشاهی» میشناختند.
پیوند نمادین میان شکوه تاریخی و مدرن
نام «گارد جاویدان» به شکل نمادین از گارد جاویدان هخامنشی وام گرفته شده بود؛ سپاهی که در دوران پادشاهی داریوش یکم هخامنشی شکل گرفت و در طول تاریخ همواره به عنوان نمونهای از وفاداری و نظم شناخته میشد. در واقع محمدرضاشاه با انتخاب این نام، قصد داشت میان شکوه تاریخی و باستانی با ایران امروز پیوندی نمادین برقرار کند. با این حال، وامگیری از گارد جاویدان هخامنشی به الهام گرفتن از نام آن محدود نشد، زیرا گارد جاویدان شاهنشاهی پهلوی نیز مانند گارد جاویدان هخامنشی از میان بهترین، وفادارترین و ورزیدهترین نیروهای ارتش انتخاب میشدند.
داوطلبان برای عضویت در این گارد باید سه مرحله دشوار گزینش را پشت سر میگذاشتند که شامل آزمونهای روانی و ذهنی، آزمونهای رزمی و بدنی و آزمونهای تیراندازی بود.
آزمون روانی و ذهنی برای اینکه تمرکز، سرعت تصمیمگیری و توان واکنش آنان در موقعیتهای بحرانی ارزیابی شود. آزمون بدنی و رزمی نیز برای سنجش قدرت جسمانی، استقامت، و مهارت در مبارزه تنبهتن، جودو و عملیات کماندویی بود. در آزمون تیراندازی، هم توانایی هدفگیری دقیق به اهداف ثابت و متحرک در روز و شب، با هر دو دست داوطلبان بررسی میشد.
به این موارد باید این نکته را نیز افزود که تنها افسران و درجهدارانی که در خدمت نظامی خود سابقهای ممتاز داشتند، اجازه ورود به این نیرو را پیدا میکردند. سن اعضای فعال هم میان ۲۷ تا ۴۶ سال بود.
ساختار گارد جاویدان و گارد شاهنشاهی ایران
گارد جاویدان که در پی سوءقصد به جان محمدرضاشاه در دانشگاه تهران تشکیل شد، همانطور که گفته شد، مسئولیت حفاظت از شاه و خانواده سلطنتی و نیز نگهبانی از کاخهای تهران، سعدآباد، نیاوران و سایر اقامتگاههای استانی را برعهده داشت. شبکههای ضداطلاعات شامل ضداطلاعات گارد جاویدان، ضداطلاعات لشکر۱ پیاده گارد و ضداطلاعات مرکز آموزش گارد که وظیفه نظارت بر پرسنل و پیشگیری از نفوذ سیاسی یا خرابکاری را بر عهده داشتند، نیز بخشی از این نهاد بودند.
گارد جاویدان در پایگاههای هوایی سلطنتی و آشیانههای اختصاصی شاه هم ماموران ثابتی داشت و در بررسی صلاحیت نیروهای هوایی با ضد اطلاعات نیروی هوایی همکاری میکرد.
در دهه ۱۳۵۰، با افزایش تهدیدهای امنیتی، این یگان بهصورت رسمی در ساختار بزرگتر گارد شاهنشاهی ادغام شد و از آن پس زیر نظر فرمانده کل آن فعالیت کرد؛ هرچند همچنان از نظر آموزش، ماموریت و سطح اعتماد شاه، جایگاه ممتاز خود را داشت. از آن پس، نام «گارد جاویدان» بیش از عنوان رسمی «گارد شاهنشاهی» در میان ارتشیان و درباریان رواج یافت و در افکار عمومی مترادف با نیروی حفاظت شخصی شاه تلقی میشد.
گارد شاهنشاهی نیز سازمان مادر و رسمی نیروهای محافظ دربار بود که پس از سوءقصد کاخ مرمر در سال ۱۳۴۴ بازسازی شد. طراحی یونیفورم و نشان ویژه این گارد به سرلشکر محمود بهارمست سپرده شد و سرگرد عباس قرهباغی (که بعدها به ارتشبدی رسید) مامور گزینش و سازماندهی نخستین نیروهای آن بود.
در ساختار تازه، گارد شاهنشاهی ابتدا با یک تیپ نظامی در چارچوب لشکر۱ پادگان مرکز شکل گرفت، اما اندکی بعد، از لشکر جدا شد و به صورت تیپ مستقل گارد شاهنشاهی سازمان یافت. فرماندهی آن به سپهبد سید محسن هاشمینژاد سپرده شد و سپس سه رکن اصلی زیر، بدنه گارد شاهنشاهی را تشکیل دادند: لشکر۱ پیاده گارد شاهنشاهی، تیپ مستقل گارد شاهنشاهی و مرکز آموزش گارد شاهنشاهی.
این سه یگان در مجموع زیر نظر ستاد دربار و فرماندهی کل گارد عمل میکردند. در سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی (۱۳۵۶ خورشیدی)، سپهبد عبدالعلی بدرهای فرمانده گارد شاهنشاهی بود و سپهبد هاشمینژاد بهعنوان جانشین ستاد بزرگارتشتاران خدمت میکرد. در همین زمان، به دستور شاه، سرای نظامی شاهنشاهی تاسیس شد تا هماهنگی میان نهادهای نظامی دربار را افزایش دهد. با این حال، گارد شاهنشاهی و دفتر ویژه اطلاعات همچنان بهصورت مستقل عمل میکردند و مستقیم به شاه گزارش میدادند.
در کنار این ساختار، دفتر شورای عالی هماهنگی اطلاعات نیز به ریاست ارتشبد رضا عظیمی فعال بود که پس از انتصاب او به وزارت جنگ، مستقیما زیر نظر دفتر ویژه قرار گرفت.
پذیرش نیرو در گارد شاهنشاهی از دو مسیر انجام میشد: داوطلبان رسمی و آموزشدیده و سربازان وظیفه برگزیده ارتش.
فرایند گزینش با دقتی کمنظیر انجام میشد. پیشینه فردی و خانوادگی متقاضیان بهدقت بررسی میشد و حتی اگر یکی از اعضای خانواده فرد سابقه کیفری داشت، درخواست رد میشد. وفاداری، سلامت روانی، پاکی اخلاقی و سابقه سیاسی روشن، شرط ورود بود.
ساختار امنیتی گارد هم سه لایه داشت. حفاظت بیرونی که بر عهده نیروهای وظیفه بود که از محوطهها و درهای ورودی کاخها مراقبت میکردند، حفاظت داخلی که مسئولیت آن با افسران و درجهداران داوطلب بود که دورههای ضدترور دیده بودند و حفاظت نزدیک شامل ماموران ویژه با پوشش غیرنظامی و سلاح سبک که همواره کنار شاه حضور داشتند. این ساختار چندلایه سبب میشد شاه در حلقهای از نیروهای ورزیده و مسلح قرار گیرد.
آموزش نیروهای گارد بر پایه استانداردهایی بالاتر از ارتش ایران بود. بسیاری از اعضا دورههای حفاظت شخصی و عملیات ویژه را در اروپا و ایالات متحده گذرانده بودند. فرماندهان وقت، از جمله سپهبد محسن هاشمینژاد، تاکید داشتند که نیروهای گارد نهتنها در ایران، بلکه در سطح جهانی از زبدهترین نیروها هستند. همینطور هم بود، زیرا تیمهای تیراندازی گارد شاهنشاهی در رقابتهای بینالمللی نظامی، حتی در برابر نیروهای آمریکا و بریتانیا، مقام نخست را کسب میکردند.
فرماندهان گارد شاهنشاهی
فرماندهی گارد شاهنشاهی در دورههای مختلف بر عهده افسران برجستهای بود که بعدها در نهادهای امنیتی و ارتش، نقش کلیدی داشتند. آخرین فرمانده پیش از انقلاب، سپهبد عبدالعلی بدرهای بود که همزمان، فرماندهی نیروی زمینی را نیز بر عهده داشت. معاون او سپهبد مهدی رحیمی بود.
سپهبد محسن هاشمینژاد که نامش پیشتر نیز برده شد، ارتشبد جعفر شفقت، ارتشبد عباس قرهباغی، سرلشکر عزیزالله ضرغامی، سپهبد ایرج محوی، ارتشبد نعمتالله نصیری، سرلشکر علی نشاط و سپهبد عبدالعلی بدرهای نیز دیگر فرماندهان گارد شاهنشاهی بودند. این فرماندهان و ساختار منظم گارد شاهنشاهی این سازمان را از دهه ۱۳۴۰ تا نیمه دهه ۱۳۵۰ به یکی از منظمترین شبکههای حفاظتی خاورمیانه تبدیل کردند.
پس از وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، گارد شاهنشاهی و یگانهای وابسته به آن منحل شد. در نخستین روزهای پس از سقوط حکومت پهلوی، پادگانها و مراکز گارد در تهران و شهرهای دیگر هدف حمله نیروهای انقلابی مسلح قرار گرفت و بسیاری از اعضای گارد، بهویژه نیروهای گارد جاویدان که مامور حفاظت از کاخ نیاوران و سعدآباد بودند، خلع سلاح و بیشتر از افسران ارشد بازداشت شدند.
فرماندهان بلندپایه گارد از جمله سپهبد مهدی رحیمی و سرلشکر علی نشاط، پس از بازداشت، در دادگاههای انقلاب محاکمه و اعدام شدند. ارتشبد نعمتالله نصیری، رئیس پیشین ساواک و از فرماندهان سابق گارد، نیز سرنوشتی مشابه داشت. سپهبد عبدالعلی بدرهای، آخرین فرمانده گارد شاهنشاهی، در جریان درگیریهای روزهای پایانی حکومت در تهران کشته شد.
اگرچه ساختار گسترده و منسجم گارد شاهنشاهی پس از انقلاب ۵۷ فروپاشید، گارد جاویدان و گارد شاهنشاهی در حافظه تاریخی ایران، همچنان بهعنوان نماد انضباط و وفاداری نظامی از هخامنشیان تا پهلوی شناخته میشوند.

